زندگی ماشینی، جنگها، غرور و نخوت آدمها و تلاششان برای پیشرفت و دستیابی به سود مالی به هر قیمت، حتی له کردن بقیه، گاهی باعث میشوند که بخش خوب ذات آدمها را فراموش کنیم.
اما حتی در اوج این ناامیدیها، گاه و بیگاه صحنههایی میبینیم که به ما یادآوری میکنند هنوز چشمه مهربانی و انساندوستی در ما خشک نشده است.
در این پست برخی از این صحنهها را با هم مرور میکنیم که داستان هر یک، زمانی در اینترنت همهگیر شده بود.
هر روز غروب این مرد سگ بیمارش را با خود برای شنا به دریاچه میبرد، چون آب دردهای سگ را تخفیف میدهد. این سگ ۱۹ ساله است و مبتلا به التهاب مفاصل است.
روزهای یکشنبه این مرد پیرایشگر نیویورکی، موهای آدمهای بیخانمان را به رایگان اصلاح میکند.
کارگران یک شرکت نظافت در ممفیس، شبیه ابرقهرمانهای کتابهای کامیک و فیلمها لباس پوشیدهاند تا حین پاک کردن شیشههای یک بیمارستان کودکان، بچههای بیمار را خوشحال کنند.
این کودک دچار اوتیسم بود و هیچ همکلاسیای حاضر نشده بود برای تولدش بیاید. اما زمانی که مادرش در فیسبوک کمک خواست، این آتشنشانها، افسرهای پلیش و کودکان محلی، به تولدش آمدند.
این مرد با یک چتر، این بچهگربه را نجات میدهد.
این دو مرد نروژی به این ترتیب، به کمک این بچه گوسفند شتافتهاند تا در دریا غرق نشود.
این افسر پلیس زمانی از خودکشی این مرد جلوگیری کرده بود و نجاتش داده بود. هشت سال بعد، همان مرد که حالا پدر دو کودک است، به آن افسر در بنیاد مبارزه با خودکشی، جایزه میدهد.
این مرد نروژی، برای نجات جان یک اردک، داخل یک دریاچه منجمد میپرد.
این دختر عروسکهایش را فروخت تا پول آن را صرف تهیه پناهگاه برای حیوانات محلی کند.
این سرباز در کره، جان بچهگربهای را نجات داد.
این مادربزرگ ۸۴ ساله، در بیمارستان بستری بود و خجالت میکشید که آنجا لباس خوابش را بپوشد، اما نوهاش برای ریختن خجالت وی، حاضر شد که خودش یک لباس خواب زنانه بپوشد تا ماردبزرگش راحت باشد و بتواند استراحت کند!
در اینجا برای آدمهای بیکاری که به مصاحبه شغلی دعوت شدهاند، لباس و امکان استحمام فراهم شده است.
وقتی یک پیرمرد مشغول پارو کردن برف در حیاط منزلش بود، دچار حمله قلبی شد. مددکارها، او را به بیمارستان رساندند، اما بعد از اینکه او را به بیمارستان بردند، تصمیم گرفتند که کار نیمهتمام او را به پایان ببرند و باقی برفها را هم برایش پارو کردند!
غافلگیر کردن آدمهای بیخانمان در کریسمس با غذا و هدیه
کارمند این فروشگاه برای جلوگیری از خیس شدن این پیرمرد، چتر بزرگی را از جایش درآورد و بالای سرش گرفت.
بچههایی که ناچارند با ویلچیر حرکت کنند هم باید امکان تاب خوردن را داشته باشند.
این آتشنشان به گربهای که از حریق یک خانه نجات پیدا کرده، اکسیژن میدهد.
آتشنشان روسی جان این گربه را از آتشسوزی نجات داد.
یک مرد مهربان مدام میدید که این مرد بیخانمان مشغول مطالعه تکراری تنها کتابی است که در اختیار دارد، پس تصمیم گرفت که یک کتابخوان الکترونیک به او هدیه بدهد!