داستان کوتاه راضی به بدترین
جوانی عارفی را دید که سبزی ونمک همی خورد .
به او گفت : ای بنده خدا از دنیا به همین خوشنود شدی ؟
عارف گفت : می خواهی کسی را به تو نشان دهم که به بدتر از این راضی گشته است ؟
جوان با تعجب گفت بلی .
عارف گفت : آن که به دنیا در مقابل آخرت راضی گشته است ...